کد مطلب:152352 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:177

شفای دختر دیوانه ای که او را به ضریح بسته بودند
حجة الاسلام آقای حاج شیخ محمد معین الغربائی، فرزند آیة الله شیخ عمادالدین و نوه ی مرحوم آیة الله معین الغربائی خراسانی این قضیه را نقل فرمودند:

تقریبا چهل سال قبل كه هنوز ازدواج نكرده بودم، یك شب جمعه، از نجف اشرف پیاده به كربلای معلی رفتم و دعای كمیل را در حرم مطهر حضرت قمر بنی هاشم ابوالفضل العباس علیه السلام خواندم. وسط دعا خوابم برد و دقایقی بعد سر و صدا و شیون فوق العاده ای مرا از خواب بیدار كرد.


دیدم دختر عربی را به ضریح مطهر حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام بسته اند و او كه مرض جنون دارد، به مردم جسارت می كند. پدر و مادر و بستگانش اطراف او را گرفته بودند و برای شفای این دختر دیوانه به حضرت قمر بنی هاشم ابوالفضل العباس علیه السلام متوسل شده بودند.

یك نفر كه در همان جا خود را دكتر روان پزشك معرفی می كرد و ایرانی هم بود، به من گفت: بگو این دختر را بیاورند در فندق الحرمین، من در آنجا هستم و این مریض را معاینه می كنم. من گفته ی دكتر ایرانی را به پدر دختر تذكر دادم. پدر دختر به زبان عربی گفت: لعنت به پدر كسی كه عقیده به حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام ندارد!

بنده خجالت كشیدم و رفتم و در جای خود نشستم و مشغول خواندن بقیه ی دعای كمیل شدم، كه دوباره در حال خواندن دعا خوابم برد!

مجددا به سبب سر و صدا بیدار شدم، این بار دیدم كه اطراف آن دختر را گرفته اند و آن دختر مورد عنایت حضرت ابوالفضل علیه السلام قرار گرفته است و حضرت دختر دیوانه را شفا داده اند، مردم هم هجوم آورده اند و لباسهایش را پاره پاره می كنند و او از عبای پدرش برای پوشاندن خویش استفاده می كند.

در آن حال، دكتر ایرانی را دیدم، كه دو دست بر سر خود می زند و گریه می كند و می گوید: بلی، غیر از ما، دكترهای دیگری نیز وجود دارد!. [1] .


[1] چهره ي درخشان، ج 2، ص 378.